بنده و خدا بیامرز آقای منصفی در مدرسه جاوید شروع کردیم به تئاتر کار کردن . با رفتن مرحوم منصفی به خدمت سربازی ، بنده کار تئاتر را تا قبل ازشروع خوانندگی ام انجام می دادم .
آخرین نمایش نامه ای را که به کمک آقای صمیمیان با عنوان مطبوعات اسراری بود که بنده نقش مدیر را داشتم و نزدیک به یک ساعت و نیم جواب ارباب رجوع و کار مند و کارگر و تلفن را می دادم .

در بین تماشاچییان این نمایش نامه گروهی از تهران آمده بودند از جمله آقای علی اینانلو و احمد قشقایی ، که از من درخواست کردند که برایشان فیلم بازی کنم . این فیلم که قسمتهایی از آن در هرمز و لنگه ظبط شده بود آزار سرخ نام داشت . این فیلم بنا به گفتار بشیر اولا بندری ( عبدالله اولا بندری ) در فستیوال شیراز آن سال تماشاچیان پس از نمایش فیلم خواستار پخش دوباره آن شدند . هرچند که من فیلم خودم را ندیده ام .

فیلمهایی را برای محمد عقیلی و حسن هاشمی نیز بازی کردم .
در نمایش نامه رادیویی مش رحیم شعری از مولوی ( بشنو از نی چون حکایت می کند ) را خواندم که آقای اسماعیل قادر پناه با شنیدن ای قطعه پیشنهاد خوانندگی را به من داد .

اتحولی که در من به وجود آمد بر اثر بازی نمایش نامه های متعدد بود چرا که نقش های مختلفی را در تئاتر بازی کرده ام .
به پیشنهاد بسیاری از هواداران موسیقی آن زمان از جمله آقای محمد مستوری نوازنده عود در جمع تعدادی از دوستان بنده فی البداهه  شروع به خواندن یک قطعه کردم که بعد تبدیل شد که به ترانه روزگاروم چه سختن .



به هر حال این قطعه ضبط شد ، تا اینکه روز بعد طبق عادت به پاتوقی که داشتیم ( کافه غدیر _ واقع در اسکله قدیم بندر ) رفتیم دیدم که حاضرین در کافه طور دیگری به من نگاه می کنند . پیش  خودم فکر کردم من که حدود چهار پنج ماهی می شود نمایش بازی نکرده ام ! تا اینکه متوجه شدم آهنگی را که دیروز من خوانده بودم همان شب از رادیو پخش شده بود . روزگارم چه سختن با صدای حبیب زاده .  


_  آهنگهایی را که شما تنظیم می کردید ، بر اساس چه ذهنیتی ریتمها و ضربها را در دهل و کسر تقسیم می کردید ؟

 بنده یکی از مریدان و هواداران پرو پا قرص مرحوم با حبیب (بابا زار معروف بندرعباس )و دوست محمد ( دوستک ) بودم . هنگامی که آنها به سمت زیارت پنجه علی می رفتند من هم همراه آنها و ساز و دهل شان می رقصیدم تا آنجا و اگر دو سه روزی را در آنجا می ماندن من هم می ماندم و هنگام برگشتن هم ههمچنان رقص می کردیم تا بندر . این ریتمها کم کم رفت توی ذهن من . با الهام از ریتمهای  زار و فکر خودم ، این ریتم را از حالت کندی در آورده و کمی سرعت بدان دادم و شادترش کردم مانند شعر های : کنیز احمد ، یمبو سئنه که این خود مورد استقبال مردم فرار گرفت .